به کردی: ژن، ژیان، ئازادی شعاری سیاسی و اجتماعی است که نخستین بار توسط زنان کرد در کردستان ترکیه استفاده شد این شعار به سایر تجمعات اعتراضی سطح جهان نیز راه یافت در ایران، پس از کشته شدن مهسا امینی به دست مأموران گشت ارشاد و در خیزش سراسری پس از آن این شعار از سوی معترضان سر داده شد. این شعار در میانه خاکسپاری مهسا ( ژینا ) امینی در سقز سر داده شد و در کمتر از چند ساعت در خیابانها و صحن دانشگاههای ایران طنین انداخت و به سرعت به شناسنامه جنبشی جوان در ایران تبدیل شد .در روز خاکسپاری ژینا (مهسا) امینی، زمانی که زنان کرد روسریهای خود را از سر برداشتند اولین پرفورمنس و اولین هنر اعتراضی جنبش زن، زندگی،
آزادی اجرا شد. روسری برداشتن عمومی آنها، سوای مخالفت در
برابر حجاب اجباری و گفتن یک «نه» بزرگ به سیستم ضد زن حاکم، به نوعی هنر محسوب میشود.
درست مثل حرکت قلممو بر روی تابلوی نقاشی یا سکانسی از یک فیلم و اجرای یک پرده
از نمایشی بر صحنه تئاتر.مهم نیست که این اثر توسط هنرمند یا غیر هنرمند، بداهه یا
فکر شده، برنامهریزی شده یا نشده، در قالب یک اثر هنری یا فقط یک حرکت اعتراضی
دستهجمعی اجرا شده، مهم این است که تمام ویژگیهای یک اثر هنری را داراست. نقطه
شروع و اوج دارد، حاوی پیام است، هدفی را دنبال می کند، مخاطب دارد و همین طور
ابزار اجرایی. حاصلش هم ماندگاری و تأثیرگذاری است و البته دوربینهایی که ثبتش
کردند.با این معیار که بدن من خود ابزاری است برای ارائه هنر و این هنر، اعتراض من
است. و برعکس آن؛ بدن من ابزاری است برای
نمایاندن اعتراض و این اعتراض، هنر من است. این شد که آغازگر هنر اعتراضی در این
جنبش، زنان بودند.اگر بخواهیم براساس نظریه زیبایی شناسی آدورنو، هنر استعلایی را
تعریف کنیم، با توجه به این که هدفش رستگاری است و مهمترین کارکردش انتقاد از
ساختار سلطه و سرکوب، نمایشهای نمادین اعتراضات زنان در جنبش زن، زندگی، آزادی به
سمت درست هدایت می شود و مثل یک اثر هنری مؤثر و بادوام و مکرر، جنبش را به هدف
خود نزدیک میکند. در اینجا خود زنان میتوانند تمام عوامل موجود در این بستر
باشند. ابزار ارائه هنر، هنرمند، تماشاگر و البته کنشگر.نزدیک به پنج ماه از
جنبش «زن، زندگی، آزادی» و خیزش مردمی در ایران میگذرد. در طول ماههای
گذشته، هر چه قدر وسعت خیزش مردمی و عمقش بیشتر شده است، تلاش دولت ایران برای
استفاده از زور و خشونت علیه معترضان هم افزایش داشته است .نگاهی به الگوی اعمال
خشونت علیه زنان در مبارزات ماههای اخیر نشان میدهد که خشونتهای دولت
رییسی بسیار شدیدتر از گذشته علیه زنان اعمال شده است. حضور فعال زنان در این
جنبش در ابتدا با درماندگی نیروهای سرکوب دولتی مواجه شد. آنها هر آنچه که در چنته
داشتند برای مقابله با زنان به کار گرفتند، اما این مساله نتوانست از میزان
اعتراضات زنان در این جنبش کم کند. دلیل آن هم تفاوت جنبش زن، زندگی، آزادی با
جنبشهای گذشته و افزایش عاملیت زنان و تلاش برای تغییر و رسیدن به هدف خاصی سیاسی
بوده است. این دلیل به همراه دلایل دیگر به خشونتهای دولتی علیه زنان دامن
زده و عملکرد دولت ایران را برای حذف فیزیکی زنان وارد فاز دیگری کرده است. تفاوتهای
زیادی میان این جنبش و جنبشهای دیگر وجود دارد که میتوان به چند نکته مهم زیر
اشاره کرد.
عاملیت سیاسی: یکی از
اتفاقاتی که در جنبش زن زندگی آزادی افتاد این بود که خلاف جنبشهای گذشته این بار
زنان عامل تغییر شدند. این عامل تغییر دچار دوگانگی و تزلزل و تاثیر پذیری در
مبارزات نشد، بلکه توانست در چند دوره به صورت مشخص برای تغییر باقی بماند.
مفهوم عاملیت
سیاسی، یعنی اینکه زنان به عنوان عاملان تغییر وارد مبارزات سیاسی شدهاند و
هسته اصلی این مبارزات باقی ماندهاند. همچنین عاملیت سیاسی به معنای تغییر و
تاثیر بر یک جامعه و توانایی شرکت در مبارزات مدنی با محوریت زنان است. سالهاست
که زنان در ایران در تلاشند تا بتوانند در مبارزات سیاسی سهمی تاثیر گذار داشته
باشند. این تلاش از همان روزهای اول انقلاب ایران آغاز شد و هیچ گاه نتوانست
تماما به ثمر برسد. هرچند که جنبش زنان در ایران دستاوردهایی داشته است، اما
محوریت زن به معنای عامل سیاسی، یعنی تغییر دهنده سیاسی همواره یا غایب بوده یا
حضورش کوتاه مدت بوده است. اما اتفاقی که در این جنبش افتاد، این بود که زنان با
تقویت عاملیت سیاسی، به اعضای فعال در تغییرات سیاسی – اجتماعی تبدیل شدند. دولتی
که همیشه تلاش کرده بود زنان را با سرکوب، فشارهای امنیتی و همینطور زندانی کردن
از میدان به در کند یا عاملیت سیاسی آنها را تغییر دهد، این بار از عهده چنین
کاری بر نیامد و مسلما راه استفاده حداکثری از خشونت را برای سرکوب این عاملیت به
کار گرفت.
تغییرات ساختاری زن – مرد در
مبارزات سیاسی: در عین حال که عاملیت سیاسی با حضور زنان در
جنبش زن، زندگی، آزادی شکل گرفته است، باید توجه خاصی به مساله تغییر ساختاری نقش
زن- مرد در این جنبش اشاره کرد.
مساله حضور زن-
مرد در یک جنبش، در دهههای مختلف در ایران متفاوت بوده است. شاید نمونه اصلی آن
را بتوان اعتراض به حجاب اجباری در سال ۱۳۵۸ دانست که، یک سال بعد از انقلاب، به
دلیل عدم حمایت مردان نهایتا به نتیجه نرسید. اما در سالهای گذشته با گذشت نسلها،
جایگاه زن – مرد در جنبش اجتماعی تفاوت کرده است. نقش زن و مرد که پیشتر حکومت
ایران آنها را مقابل هم قرار داده بود، این بار خلاف آن عمل کرده است.
زنان و مردان
همراه هم شدهاند و این تغییر ساختاری موجب شده است که زن و مرد با هم یکی شوند و
در مقابل دولت بایستند.
حمایت زنان و
مردان از یکدیگر در این ساختار مبارزه سیاسی و تغییر الگوی سنتی نیروهای سرکوبگر
را بر آن داشت خشونت بیشتری را برای سرکوب معترضان به کار گیرند.
حضور زنان جوان و نوجوان: یکی دیگر از
تغییرات اساسی در این خیزش حضور زنان جوانی و نوجوانی است که استفاده از فضای
مجازی در طول این سالها و آگاه شدن از کمپینهای مختلف مانند چهارشنبههای سفید،
کمپین نه به حجاب اجباری (که توسط مسیح علینژاد راهاندازی شد) و نشان دادن خشونت
گشت ارشاد در فضای مجازی توانستهاند بعد دیگری از این اعتراضات را به نمایش
بگذارند.
دختران نوجوان
و زنان نوجوان بر عکس نسلهای گذشته، با حضور مستمر از یک و از سوی دیگر با
تکنولوژیزه شدن اعتراضاتشان، یعنی با دسترسی به فضای مجازی و پخش آن توانستهاند
سهم مهمی در این مبارزات ایفا کنند.
با اینکه خشونت
علیه زنان توسط دولت در سالهای اخیر همواره جاری بوده است، اما نشر آنها در فضای
مجازی، فشار بیشتری را به نیروهای سرکوبگر وارد کرد، طوری که بسیاری از آنان از
یک طرف با تعدد مشارکت زنان مواجه شدند و از سوی دیگر با تکنیکهای جدیدی روبهرو
شدند که برای از بین برداشتن فیزیکی آنها نیاز به خشونت بیشتری بود.
جدا از عواملی
که خشونت دولتی را علیه زنان افزایش داده است، دولت وقت ایران از خشونتهای عریان
و فیزیکی هم برای مقابله با زنان استفاده کرده است.
اما این مبارزه همچنان ادامه دارد...