حال آنکه نظام، بنا بر قول آخوند رئیسی، در پیروی از امام حسین بسوی آزادگی، عدالتخواهی و ظلم ستیزی رهسپرده و ره میسپارد.البته که وارونه ساختن حقایق از اولیه ترین مهارتها و فن ها است که اخونده در حوزه های علمیه میآموزند. وارونه سازی حقایق اساس حرفه آخوندی ست که بحث انرا جداگانه ادامه میدهیم. چرا که اینجا انگیزه انتقام ستانی شاید کمتر از خود انتقام ستانی اهمیت نداشته باشد، چون خود برای پرورش و بار آمدن، نیازمند انگیزه است که نهفته در آموزشهای اسلامی ست. که از کینه توزی و خصومت و دشمنی نسبت بآنکه سر تسلیم و اطاعت و فرمانبری در مقابل نظام ولایت فقیه فرود نیاورد بر میخیزد.بدون تردید نمیتوان بر انچه از دهان آخوند رئیسی خارج میشود، چندان تکیه نمود،
هرچند مانند او در قشر آخوندی بیشمارند. چون بآنچه میگوید آگاه نیست و نمیداند که چه میگوید. بنظر میرسد که طلبه رئیسی در حوزه های علمیه وقت نداشته است که بیاموزد، آزادگی و عدالتخواهی و ظلم ستیزی، مفاهیم هستند که خود برجسته ترین دشمن آشتی ناپذیر آنان است و گرنه هرگز آنها را بزبان نمیراند.همگان از پرونده سیاه و خونین وی آگاهند.اما، کینه توزی نسبت به نافرمانی و سر پیچی، تمایل بکفر و باطل، و انتقام ستانی از عملگران، بعنوان یکی از ستونهای باور آخوندی، هم اکنون بر فرهنگ و نهاد های تولید کننده آن، سلطه افکنده است. مثلا، در چنین شرایطی نمیتوان برخورد نظام با حجاب را یک کنش انتقامجویانه که دارای همه گونه توجیهات دینی ست مورد توجه قرار نداد.نظام، تردید ندارد که
فرو میریزد اگر حجاب برافتد. پس زنی را که از این حکم فقهی و یا شبه اسلامی سرپیچی
نماید، میتوان مورد تنبیه و مجازات قرار داد. یعنی بر اساس شریعت اسلامی، پاسداران
دین، او را در اوج خشونت و حقارت و خواری، به ونی بکشاند که در خدمت جلب بی اخلاقان
و بد حجابان و هنجار شکنان، قرار گرفته است.
که خود بیانگر سرکوب
کنشهایی است، همه، برخاسته از اراده معطوف به آزادی و ظلم ستیزی. بی دلیل نیست که
آخوند احمد خاتمی، عضو شورای نگهبان و امام جمعه موقت تهران، ضمن اعتراف به اعتقاد
به منکر بودن بد حجابی، انکار کرد که گفته است اکثر بی ححاب ها از خانواده دزدها
هستند.
چه گفته باشد یا نه،
تفاوتی ندارد، چون انتقام ستانی از انکه مرتکب منکر میشود یک ضرورت دینی ست.
اگر قدری به کنش و
انگیزه انتقام ستانی بعنوان اساس حکومت اسلامی بپردازیم، براحتی میتوانیم آنرا
زمینه ساز رفتار خشونت بار نظام آخوندی از آعازین لحطه حکومت تا این اخیرا، که خبر از نزدیک به 300 اعدام در
جمهوری اسلامی در رسانه های اجتماعی انتشار یافت.در چهره سپیده رشنو که از تسلییم
و اطاعت، در انظار عمومی سرباز زد، چه چیز میتوان مشاهده نمود مگر آثار انتقام
ستانی. تجریب و ویرانی خانه ها و کاشانه های ساکنان یک ده و بی خانمان نمودن پیرو
جوان زن و مرد، کودک و شیرخواره، بجرم دگر دینی و یا بهایی بودن، اگر بر خاسته از
کین خواهی و انتقام ستانی نیست،
آیا میتواند بیانگر
تقدس باشد؟.
دستگیری فعلان سیاسی، مدافعین حقوق بشر، بازداشت مادران و
پداران کشته شدگان بدست میرغضب های رژیم، دستگیری روزنامه نگاران و هنرمندان و دگر
اندیشان و دگردینان، اگر بازتاب اراده معطوف به کین خواهی و انتقام ستانی نیست، چگونه
میتوان رفتار خشونتبار و سرکوبگر حکومت آخوندی را مورد فهم قرار داد.اکنون، شاید
بتوانیم به انگیزه دشمنی و خصومت آشتی ناپذیری حکومت اسلامی با هر اندیشه و رفتار
و گفتاری برخاسته از اراده معطوف به آزادی آگاه شویم. آیا میتواند از باور به رحمت
و بخشندگی الله برخیزد؟ چه، هستند اندیشمندانی که بنیان خشم و خشونت را رحم و ترحم
میپندارد.