۲۶ ژوئن روزیست که جهان باید بایستد، نه برای جشن، نه برای افتخار، بلکه برای بهیادآوردن. روزیست که زمین زیرپا مکث میکند، آسمان چشمهایش را میبندد ،و انسان باید گوش جان بسپارد به فریادهایی که هرگز شنیده نشدند. این روز، یادآور زخمهاییست که با هیچ مرهمی التیام نیافتند. زخمهایی نه بر پوست، بلکه بر روح. این روز صدای کسانیست که صدایشان در دل تاریکی گم شد. در سلولهایی بینور، در اتاقهایی که در آنها انسانیت به دار آویخته شد. شکنجه؛ تنها ابزار فشار نیست. شکنجه؛ جنایتی خاموش است علیه جوهرهی انسان. شکنجه؛ بریدن پیوند انسان با خودش است. شکستن استخوان، آسانتر از شکستن روح است، اما شکنجهگران قرنهاست که بلد شدهاند چگونه لبخند را از لبان یک انسان پاک کنند، چگونه صدای درون را خاموش کنند، چگونه دل را از امید تهی کنند. شکنجه؛ خنجریست که تنها بدن را نمیدرد، بلکه اعتماد را، امنیت را،و هویت را هدف میگیرد. اما در دل همین تاریکی مطلق، نوری هست. قربانیان شکنجه، برخلاف آنچه تصور میشود، فقط شکسته و خاموش نیستند. آنان
آینههاییاند از حقیقتی تلخ، و درعینحال پرشکوه. انسان میتواند ازمیان آتش بگذرد و باز زنده بماند. با زخم، با ترس، با کابوسهای شبانه، اما با چشمهایی که هنوز نور میبینند و با دلهایی که هنوز به فردا ایمان دارند. ۲۶ ژوئن، فرصتیست برای ایستادن در کنار آنان که ایستادهاند با وجود همهی آنچه که برسرشان آمده. اینروز تنها یک یادآوری نیست. اینروز؛ فریادِ وظیفه است. وظیفهای برای ما، برای همهی آنانکه، هنوز قلبشان میتپد و وجدانشان زنده است. ما نمیتوانیم و نباید دربرابر رنج انسان سکوت کنیم. ما باید به یاد داشته باشیم که، سکوت دربرابر شکنجه، همدستی با شکنجهگر است. بیتفاوتی همان زنجیریست که بر دست قربانیان افتاده؛ سکوت همان دیواریست که فریاد را در خود دفن کرده. اینروز از ما میخواهد چشمهایمان را باز کنیم. از ما میخواهد که قربانی را تنها نگذاریم. از ما میخواهد صدای او باشیم. زیرا قربانی شکنجه، اگرچه زخم خورده، اما هنوز زنده است. او هنوز منتظر است که جهان ببیند، بشنود و واکنش نشان دهد. بیایید باهم تعهدی تازه ببندیم. تعهد به ساختن جهانی که، در آن کرامت انسان، نه یک شعار، بلکه یک اصل باشد. جهانی که در آن، دیگر هیچکس بهخاطر عقیده، نژاد، زبان یا سکوتش، شکنجه نشود. بیایید نگذاریم خاطرهی این قربانیان بهمرور زمان، از حافظهی جمعی بشر پاک شود. بیایید حافظِ درد باشیم، نه فقط برای همدردی، بلکه برای تغییر. شکنجه؛ در هرشکل و در هرجای جهان، لکهایست بر صورت بشریت، و ما، هرکجا که هستیم، مسئولیم. مسئولیم که این لکه را، با روشنگری، با آگاهی و با عمل بشوییم. ۲۶ ژوئن روزیست برای بیداری،.روزیست برای ایستادن، برای شنیدن، برای فریادزدن بهجای آنهایی که هنوز در سکوت اسیرند. روزیست برای گفتن این جمله ساده اما قدرتمند؛ شکنجه هرگز توجیهپذیر نیست. باشد که در اینروز، صدای خاموشان را بشنویم، و مشعلی کوچک اما ماندگار، در تاریکی بیپایان، بیافروزیم. چراکه انسان بودن؛ یعنی دیدن درد، و نادیده نگرفتن آن.


No comments:
Post a Comment